کد مطلب:210816 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:118

درباره منافقین
یابن النعمان ابق علی نفسك فقد عصیتنی لا تذع سری فان المغیرة بن سعید [1] كذب علی ابی و اذاع سره فاذاقه الله حر الحدید و ان اباالخطاب كذب علی و اذاع سری فاذاقه الله حر الحدید. و من كنتم امرنا زینة لله به فی الدنیا و الاخره و اعطاه خطه و وقاه حر الحدید و ضیق المحابس ان بنی اسرائیل قحطوا حتی هلكت المواشی و النسل فدعا الله موسی بن عمران علیه السلام فقال یا موسی انهم اظهروا الزنا و الربا و عمروا



[ صفحه 321]



الكنائس و الرضاعوا الزكاة فقال: الهی تحنن برحمتك علیهم فانهم لا یعقلون فاوحی الله الیه انی مرسل قطر السماء و مختبرهم بعد اربعین یوما فاذا عوا ذلك و افشوه - فحبس عنهم القطر اربعین سنة و انتم قد قرب امركم فاذعتموه فی مجالسكم

فرمود ای پسر نعمان برای حفظ جان خود اگر قرار باشد ما را هم در ظاهر عصیان و تمرد كنی تا اسرار ما محفوظ باشد عیبی ندارد تقیه در این موارد لازم است.

مغیرة بن سعید از آن دروغ گویان و دروغ پردازان بود كه پیوسته سخنان پدرم را تكذیب می كرد و بلندگوی مخالفین بود خداوند او را حرارت سوزان شمشیری بچشاند كه سزای عمل او است و همچنین ابوخطاب نیز دروغ گوی مخالفین بود كه به شمشیر او را كشتند و هر كه اسرار ما را از دوستان بگیرد و در محافل دشمنان فاش كند و دشنام و شماتت و استهزاء نماید چنین می شود فرمود هر كس امر ما را در روش پرورش صحیح دین پنهان از دشمن نماید خداوند او را در دنیا و آخرت زیب و زینت خلق قرار دهد و حظ وافری به او برساند و از حرارت شمشیر بر آن و تنگی زندان نگاه دارد.

فرمود در بنی اسرائیل قحطی شد حیوانات آنها از بین رفتند و نسل بهائم كم و نابود شد حضرت موسی بن عمران دعا كرد خطاب شد ای موسی آنها زنا را افتخار خود می دانند و ربا می خورند و كنیسه ها را زینت می كنند و زكوة را ضایع می گذارند.

موسی عرض كرد پروردگارا تو به رحمت خودت بر آنها تفضل كن آنها درك نمی كنند آنچه وحی شده خطاب شد فرمان دادیم باران رحمت بر آنها ببارد ولی پس از چهل روز چون این خبر را از موسی شنیدند و منتشر نمودند و دشمنان خوشحال شدند باران حبس شد و تا چهل سال باران نیامد.

اكنون شما هم اگر امر ما را كه بیان اخبار نبوی است حفظ نكنید و با هر ناكس در میان نهید و به دست بلندگویان دشمن بسپارید بیم آن می رود كه برای همیشه از مشعل فروزان هدایت محروم گردید.


[1] اين مرد از كذابين و غالين و كينه توزان شامي بود و رفقائي داشت مانند بنان، حارث شامي، عبدالله بن عمر الحرث، ابوالخطاب، حمزة بن عمارة بربري، صائد نهدي، محمد بن فرات و امثال آنها كساني بودند كه ايمانشان عاريه بود و حديث را وسيله دسايس كار خود قرار داده و با هم مي گفتند ما سخن خدا و سنت پيغمبر را قبول نداريم و انطباق با كتاب و سنت را نمي پذيريم اينها از غلاتي بودند كه قاضي نعمان حكايتي از آنها نقل مي كند و اين قاضي نعمان معروف به ابن حنفيه متوفي سال 363 بود در كتاب دعائم الاسلام مي نويسد در زمان اميرالمؤمنين غلات را سوزانيدند و مي گويد در اعصاء ائمه مغيرة بن سعيد از غلات بود كه معاصر امام ابوعبدالله جعفر صادق است امام او را دعوت كرد ولي شيطان او را وسوسه نمود تا آنجا كه اين مرد غالي محارم را حلال دانست و همه چيز را مباح و جايز شناخت و شرايع را باطل خواند و ابوجعفر و ابوعبدالله از او برائت جستند و او را لعن نمودند اين مرد اصراري داشت كه هر چه امام مي گويد تكذيب نمايد كتبي در كفر و زندقه بنويسد.

در خبري مي فرمايد امام محمد باقر (ع) فرمود مي داني مغيرة بن سعيد مثل كيست؟ گفتند نه فرمود مثل او مثل بلعم باعورا مي باشد كه درباره او قرآن مي فرمايد: الذي آتيناه آياتنا فانسلخ منها فاتبعه الشيطان و كان من الغاوين

ابوالخطاب نيز مانند او بود كه از غلات و روات ملعون مردود است كه در كوفه مي زيسته و همه او را به ارتداد و كفر و زندقه مي شناختند.